به گزارش دیدار مدیا؛ در روزهای گذشته اخبار مرتبط با خودکشی در شهرهای مختلف ایران توسط رسانههای ضدانقلاب برجسته شده است. در همین ارتباط خبر دار زدن یک کارگر میدان نفتی یادآوران هویزه در غرب استان خوزستان که خود را در محوطه میدان حلقآویز کرد، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. برخی از خبرهای غیر رسمی حکایت از آن دارد که این کارگر که از کارکنان شرکت پیمانکاری نظم آفرینان ایمان بوده است و امور نگهبانی و حفاظت را در این میدان نفتی بر عهده داشتهاند، پس از تماس با کارفرمای خود، تصمیم به این عمل گرفته است.
رادیو زمانه در همین باره در گزارشی تحلیلی با عنوان "مردمی که جمهوری اسلامی آنها را خودکشی کرد"، مباحث زیر را مطرح نموده است:
• در جامعهای که هیچ گشایشی در آن امکان ندارد خودکشی یکی از گشایشهای ممکن است.
• وقتی هیچ امیدی به تغییر نظم سرکوبگر وجود ندارد و حتی مسیرهای شخصی برای تغییر دادن زندگی به بنبست میرسد امکان خودکشی برجسته میشود.
• این روزها در رسانهها و فضای مجازی، لابهلای اخبار همیشگی فساد و سرکوب، خبرهای فراوانی از خودکشی هم به چشم میخورد.
• کودکی یازده ساله با قرص متادون خودش را خلاص میکند، جانبازی خودش را جلوی بنیاد شهید به آتش میکشد، معلمی در بوشهر خودش را حلقآویز میکند، کارگری در اهواز خودش را از چاه نفت دار میزند، زنی در متروی تهران خودش را جلوی قطار پرت میکند و چهار نوجوان سقزی در چند روز متوالی به زندگیشان پایان میدهند.
• به راستی که اینجا از مردگان زیر خاک میآموزیم. گورستان یک دانشگاه است و «مرگ، استادی است ایرانی».
• آمار امروز خودکشی در ایران چه اندازه وخیم و وحشتناک است.
• البته کک نظام ولایی هم از این قضیه نمیگزد. مادامی که آماری نباشد واقعیتی هم وجود ندارد. مادامی که مردم زیر خاک باشند خطری وجود ندارد.
• زندگی کارگری که بعد از ناامیدی از احقاق حقوق خودش را روی چاه نفت حلقآویز کرد پیشاپیش مورد سرقت قرار گرفته بود.
• سارقان زندگی در نظام ولایی او را در برابر زندگیاش قرار دادهاند و نتیجه دوئل با زندگی، همیشه مرگ است.
• به یک معنی افرادی که خودکشی کردهاند خودشان را نکشتهاند. به قول آرتو آنها «مردمانی بودند که جامعه آنها را خودکشی کرد».
روزنامه ابتکار نیز در این باره مصاحبه ای را با عادل فتحاللهی نوشهر جامعه شناس ترتیب داده است. فتح اللهی نوشهر در این مصاحبه می گوید:
• خبرها درباره «پایان دادن به زندگی به دست خویش» از ابتدا سال 99 بیش از هر زمان دیگری به چشم میخورد، اگرچه آمار دقیق و روشنی از شمار خودکشی ایرانیان در سه ماه نخست سال وجود ندارد.
• از نظر بسیاری شدت گرفتن «فقر» تابعی از تاثیرات مخرب یک بیماری همهگیر و البته تحریمهایی که جان اقتصاد ایران را گرفته است، دلیل اصلی افزایش این پدیده اجتماعی است.
• پدیدهای شوم که بیش از همه جان جان کارگران را میستاند. کارگرانی که خود تولیدکننده ثروتند اما از آن سهمی ندارند.
• در ذهن این کارگران آرام آرام به عنوان یک طبقه اجتماعی، این موضوع شکل میگیرد که علاوه بر اینکه حقوق اجتماعی این کارگر از او صلب شده و دادخواهی به صورت سیستماتیک وجود ندارد.
• اگر دست به اعتراض مدنی بزند و راه حل سومی را انتخاب کند، تجربه زیسته کارگری به او میگوید که با مشکلات بیشتری روبهرو خواهد شد.
• میتوانست روشهای آسان تر دیگری را برای این کار انتخاب کند اما اینکه کارگر در برابر سیستم و روی چاه نفتی دست به خودکشی میزند، از نظر من او تلاش می کند تا نوعی اعتراض یا فریاد خاموش را به نمایش گذارد.
• همان طور که خود را حذف میکند، اعتراض خود را نسبت به وضعیت موجود به گوش سیستم برساند.
وبسایت معاند زیتون نیز در این زمینه یادداشتی را به قلم کیوان صمیمی روزنامهنگار، فعال سیاسی و عضو شورای فعالان ملی مذهبی ترتیب داده است. صمیمی در این یادداشت ادعاهای زیر را مطرح نموده است:
خودسوزی، خشونتآمیزترین عکسالعمل است؛ خشونتی بهمراتب شدیدتر از آتشزدن پاسگاه پلیس و یا بانک.
حکومت بهغلط تصور میکند که انجام خشونت شدید و عملیات انتحاری توسط مردمی که سازمانیافته نیستند، آغاز فاز و ماجرایی جدید است.
آنزمان فقط زبان سرکوب است که حرف میزند. سرکوب و کشتاری بهمراتب وسیعتر از آبان ۹۸ ولذا نتیجهی آن فاجعهی انسانی، در داخل و خارج مشخص است.
در داخل کشور، به حدود صفر رسیدن مشروعیت حکومت و ریزش شدید طرفداران آن و حتی ریزش در بدنهی نیروهای سرکوبگر را شاهد خواهیم بود.
در صحنهی بینالمللی نیز بسیج آسان کشورها با سازماندهی امریکا و خارج از شورای امنیت سازمان ملل متحد، بهمنظور سقوط جمهوری اسلامی رقم خواهدخورد.
در آن زمان درخواست نظام از ملت که صدای جنبش را شنیدیم و دعوت به آشتی و گفتگوی ملی، توسط اکثریت وسیعی از مردمِ بهخشم آمده شنیده نخواهدشد.
خشونت عاصیان، بر سرکوب حکومتیان غلبه خواهدکرد و همین خشم در نظام بعدی، مبنای برخورد با عوامل نظام فعلی خواهدشد.
بازهم استمرار چرخهی خشونت و آغاز حکومت تندروهای جدید را خواهیم داشت، در کنار تعهداتی که برای نظام جدید نسبت به ایالات متحده امریکا ایجاد شدهاست.
آغاز عملیات تروریستی و زیرزمینیِ جانفشانان باقیمانده از حکومت اسلامی و شروع سرکوب آنان بهبهانهی برقراری امنیت، فضایی نگرانکننده و بیثبات را مجدداً برای مردم بهارمغان خواهدآورد.
این است دستپخت تمامتخواهان فعلی برای ملت و کشور؛ آنانی که صدای جنبش مسالمتآمیز اجتماعی مردم و راهکارهای دغدغهمندان ملی را بهموقع نشنوند.
دویچه وله فارسی نیز مبادرت به انتشار بیانیه فرح پهلوی در این باره نموده است. فرح مدعی شده است:
شهبانو فرح پهلوی ۲3 خرداد با انتشار بیانیهای همدردی خود را با خانوادههای دو شهروند ایرانی ابراز کرد که به دلیل مشکلات اقتصادی دست به خودکشی و خودسوزی زدهاند.
در کشوری که به دلیل بیدادگری اجتماعی و ارزش نگذاشتن به خواستههای شهروندان دو نفر هممیهن به این شکل جانگداز به زندگی خود پایان بدهند، نمایانگر این است که جامعه به نقطهای رسیده که جز خودسوزی و خودکشی راهی ندارد».
فرح پهلوی حکومت جمهوری اسلامی را "تنها مسئول و جوابگوی پرتگاهی" دانست که مردم سقوط به آن را به زندگی ترجیح میدهند.
سحام نیوز نیز یادداشتی را به قلم مهدی افشار روزنامه نگار با عنوان "روایت تکان دهنده یک روزنامه نگار از ایرانیهای فقیری که روی میلیاردها بشکه نفت زندگی میکنند"، منتشر کرده است. در این یادداشت آمده است:
دردناک ماجرا آنجاست که میدان نفتی یادآوران بالغ بر ۹۰ هزار بشکه در روز تولید دارد ولی سهم مردم منطقه بسیارناچیز است.
فقر در منطقه بیداد میکند اما بودجه های مسئولیت اجتماعی بیشتر خرج دفاتر و نماینده های پر نفوذ تر و متنفذین محلی میشود.
این در حالی که زیر پای مردم تقریبا ۶۰ میلیارد بشکه نفت است که به خودی خود جایگاه پنجم ششم در اوپک میشود. ایران کلا ۱۵۰ میلیارد بشکه نفت دارد. مساله عمران تازه شکل خوب ماجراست.
روزنامه اعتماد نیز یادداشت عباس عبدی را منتشر کرده است. عبدی در این یادداشت مدعی شده است:
انقلابی که به نام مستضعفین بود، اکنون در شرایطی قرار دارد که کارگران و جانبازانش باید خود را به دار بکشند یا به شعلههای آتش بسپارند و برای داشتن آب شرب و گرفتن دستمزد اندکشان معترض شوند.
حکومت و سیاستمدار آگاه و زیرک بیش از آنکه نگران این حوادث موردی باشد که دیر یا زود رخ خواهد داد، نگران ظرفیت اعتراض و نارضایتی است.
این روزها اتفاقاتی در کرمانشاه و به ویژه خوزستان رخ داده است که نشان میدهد درک درستی از کیفیت این ظرفیت خطرناک وجود ندارد و مدیران استانی به جای آنکه نگران اصل و ریشه این خطر باشند، نگران رخدادهای تشدیدکننده آن هستند.
نکته بسیار جالب این است که چون چنین ظرفیتی برای ابراز نارضایتی وجود دارد، به صورت غریزی هر حادثه معمولی را نیز عاملی جهت نقض امنیت تلقی میکنند.
ولی کیست که نداند جرقهها و بالاتر از آن دیر یا زود رخ میدهد، باید محیط را از ظرفیت آتشسوزی پالایش کرد. محیط عمومی جامعه نباید به گونهای باشد که هر کس نگران کوچکترین جرقهها باشد.
نتیجه همین میشود که کارگر ناامید از همه جا خودش را روی چاه نفت به دار بکشد و تصویر آن نمادی از بیعدالتی و مشکلات این طبقه محروم شود یا یک جانباز در کرمانشاه خودش را به بدترین شکلی جلوی نهاد مربوط به آتش بکشد.
با چنین وضعی نمیتوان مفهوم امنیت انفعالی و گورستانی را برای بلندمدت میان مردم تبلیغ کرد و آن را جا انداخت.
گفتنی است که رسانههای اصلاحطلب با هدف سیاه نمایی از وضعیت کارگران و اقشار کم درآمد، به دنبال آن هستند تا این وضع را به شرایط اقتصادی ناشی از تحریمها و رویکرد سیاسی حاکمیت تعمیم و از آن به عنوان اهرمی برای فشارهای سیاسی جناح خود بهره ببرند.از طرفی رسانههای ضدانقلاب با تقویت گزاره معیشتی بودن این دست از اقدامات تلاش دارند تا نظام اجتماعی و اقتصادی در ایران را از هم پاشیده تصویر سازی نمایند. این جریان رسانهای با برجسته کردن خودکشیهای اخیر سعی دارد تا جامعه را در وضعیت بحرانی ترسیم و باعث برانگیخته شدن اعتراضات عمومی شود.همچنین یکی از اهداف این جو رسانهای فراگیر کردن گزینه خودکشی در میان اقشار مختلف جاکعه است تا این را به عنوان یکی از راههای رساندن اعتراض به ج.ا معرفی نماید.پیش بینی می شود در صورت مشخص نشدن ابعاد این اقدامات پراکنده در کشور و رسیدگی نکردن به شرایط اقتصاد پسا کرونایی در میان کارگران و اقشار فرودست جامعه، با موج سواری رسانههای ضدانقلاب بر این محور ابعاد این ماجرا به سرعت به حوزههای امنیتی ورود کرده و زمینه ساز اعتراضات گسترده را فراهم سازد.